نتایج مسابقه دلنوشته سردار دلها اعلام شد
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۳۸۸۰۹
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، به مناسبت نخستین سالروز شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، مسابقه شعر و دل نوشتهای برای سردار دلها برگزار شد که مرتضی عابدپور در بخش شعر و حسین نجفی برگزیده این مسابقه شدند؛ آثار این دو هنرمند گیلانی برای مطالعه هم استانیهایمان در این گزارش قرار داده میشود:
آری سرآغاز هر دفتری نام عزیز پروردگاری است که اگر بخواهد جامع عمل میپوشاند بر آیه شریفه:
تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ
و چه زیبا عزیز و محبوب خدا شدی سردار
خدایی که نامش اعظم و راهش معظم است
راهی که ابتدایش ولایت و انتهایش شهادت است
شهادتی که سالارش حسین (ع) است و علمدارش عباس (ع)
علمداری که میراست برای اهل حرم و صفای جود است و کرم
برای همین است که داریم مدافعان حرم
حقیقت مدافعان حرم این است که آنان مدافعان حریم هستند
مدافعان حریم اسلام و قرآن و ولایت که نامشان چون سلیمان زینتبخش سرزمین حسین (ع) شده است
آری دامان سرخ مردمان سلمان
مهد رویش عاشقانی است که سالهاست یک عالم محو قصه غیرتشان شده است
از کدامین رشادتها بگویم برایتان
از شلمچه و دهلاویه بگویم زیباست یا
از همت و جهانآرا
ولی زیباتر میشود وقتیکه از سردار دلها بگویم
چراکه حاج قاسم جلوه تمام نمای همه شهدا بود همانکه باهمتی حسینی، جهانآرا شد
و اینگونه شد که شهید سردار سلیمانی نامش عالمگیرتر از سردار سلیمانی گشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در وصف چنین عزیزی نوشتن کاری بس دشواراست چراکه از اوصافش قلم عاجز و زبان قاصر است
از حال دلم مینویسم
از لحظههایی که همچون مالک در کنار ولی بودی
او تنها قاسم نبود بلکه خود نمونهای از عاشورا بود
او سلیمان بود در سرزمین سلمان و پیدا بود در هر معرکه از میدان
آری او جلوهای از:
(س) سربلندی ایران بود که؛
(ل) لبیکگویان به ندای رهبر عزیز ما
(ی) یاور همه مظلومان بود تا
(م) محبت خود را میان مردم تقسیم کند
(ا) آخر هم به آرزویش رسید و
(ن) نگذاشت تا علم از دست علمدار بی افتد و این همان
(ی) یاقوت سرخی است که نامش سلیمانی است
نویسنده: حسین نجفی
آه ای آیهی صریح و نترس
آه ای با وفاترین سوره
این قرائت شروع یک جنگ است
السلام علیک اسطوره
چند ساعت فقط دعا کردیم
خبر رفتن ات غلط باشد
جمعیت پشت جمعیت... شاید
روز تشییع امنیت باشد
جمعیت پشت جمعیت آن روز
مجلس روزهای جهانی بود
البته از نگاه شاعرها
محفل شاهنامه خوانی بود
دف زنان، کِل کشان و رقص کنان
بهترین نوحهی مسلمانی ست
خوانقاه سماع صوفیها
سنگ قبر شهید کرمانیست
فرش خونی که از تو بافته شد
آخرین تاروپود سادگی است
بعد تو آنچه از هنر مانده
ادبیات ایستادگی است...
دیو و ددهای قصه بعد از تو
طبق معمول حزب باد شدند
سینه چاکان رستم دستان
بعد تو حامی شغاد شدند
ما پراکندگان مجموعیم
ما اگرچه کمایم، یک دستیم
بدترین انتقام این جمله ست:
کوری چشم فتنه (ما هستیم)
توی یک شعر بعد تو خواندم
که از این قوم یک نفر مانده
این روایت شروع یک عشق است
السلام علیک فرمانده
شاعر: مرتضی عابدپور
انتهای پیام/۸۴۰۰۷
منبع: فارس
کلیدواژه: شهید شعر مسابقه حسین نجفی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۳۸۸۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شوفرهایی که خواننده شدند + فیلم
همشهری آنلاین - بهاره خسروی : قصه ها و ترانه های و ماشیننوشته های تهران قدیم خط به خطش برای اهالی تهرانی که در گرد و غبار روزگار مویی سپید کردهاند پر از خاطرههای فراموش نشدنی است.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
«محمود منیعی» تهرانپژوه، درباره این موضوع توضیح میدهد: «با عجین شدن خودرو در زندگی روزمره مردم و جمع شدن بساط درشکهچیها اغلب رانندهها برای جلب مشتری بیشتر و بازارگرمی سعی میکردند از ترفندهای مختلفی استفاده کنند. قدیمها خودروها فاقد پخشصوت یا رادیو بودند. به همین دلیل، اغلب رانندهها سعی میکردند با خوشوبش و نقل روایتهای جالب به نحوی با مسافران ارتباط بگیرند تا اینکه به مرور زمان رانندهها یا شوفرهای خوشصدا شروع کردند به آوازخوانی در طول مسیر که در ماشین دودی هم انجام میشد.»
بنا بر این، خواندن تصنیفهایی کوچهبازاری مانند ترانه معروف ماشین مشدی ممدلی نه بوق نه صندلی و از قند و شکر ساختهام جوجه خروس، آقایان یکی یه دونه خروس و... در هنگام سفر رواج پیدا کرد.
اما قصه ماشیننوشت ماجرای جالبتری دارد. مطالبی که اغلب برگرفته از دلمشغولیهای روزمره صاحب خودرو بود. درباره فرهنگ ماشیننوشتها «سیدجمال هادیان طباییزواره» کتابی با عنوان «اتولنامه» نوشته است که در آن به موضوع همین ماشیننوشتها و معروفترین و پر مخاطبترین آنها در میان رانندهها پرداخته شده است.
منیعی در این باره میگوید: «زیبایی بصری خودروها و اینکه پیام و اثری تلنگرآمیز برای ذهن مخاطب داشته باشد برای رانندههای تهران قدیم بسیار مهم بود و به همین دلیل سعی میکردند وسیله نقیلهشان را با بهترین شکل و نوشتهها تزیین کنند و به نحوی تو چشم شهر باشد؛ از جمله: عمرا اگر لنکهام را پیدا کنی / خدایا هیچ جوانی را نامراد نکن/ مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید / سلام جیگر طلا / ناظم نظم جهانی کی میآیی / خدا کند که بیایی و..»
کد خبر 848729 برچسبها هویت شهری تهران اتومبیلرانی